«میدانی هیچ وقت نبودی تا پروانه گلزار عشقت باشم
این پروانه ای است که بر روی
گل کاغذی شقایقهای بهار می نشیند
شده ام محو نگاهت»
این نقاشی دلپذیری بود که تو برای او کشیده بودی
ببخشید بچه های من رویش یه چیزهایی کشیده اند
ببینم فروزان
نمیخوای حرف بزنی
چشماتو وا کن
منو به اندازه دخالتهایم مجازات کن
نه بیشتر...
ببخشید اون عکس اینجا هم جا نشد
عزیزم
تو پروانه گلزار عشق بودی
خودت
سلام ناز پری
من که اصلا با تو قهر نیستم
فقط دلم میخواد گذشته خوب یادم بیاد
خیلی چیزارو که نمی دونستم داره برام روشن میشه
متشکرم ازت
من در زندگی چیزی را گم کرده ام
که برای یافتنش تاوان سنگینی داده ام
دوستت دارم
بی خیال بابا.پدر عشق بسوزد که همه را سر کار مزاره.بیا تبادل لینک کنم قضیمون آیا شه.این آخریش یزدی بود. آدر وبلاگم:PARSITEL2.BLOGSKY.COM عنوانش:داستانهای زیبا-عجایب جهان به من هم همینطور نظری بده تا لینکت کنم
چشم حالا چرا اینقدر عصبانی
سلام وبلاگ قشتگی دارید.دوستون دارم.
سلام نظر لطفتونه