رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

اخم وقهر



ننه هر وقت میرفتیم جایی

وقتی بر می گشتیم اخلاقش عوض می شد

انگار مارو نمی شناخت

یه جورایی به نبودنمون عادت می کرد

باید خودمونو بهش معرفی می کردیم

اون روزم از سفر اومده بودیم

با کلی سوغاتی

خندان گفتیم :سلام

با تغیر گفت: علیک

گفتیم :چی شده؟

گفت:هیچی براتون بزنم برقصم...

گفتیم : نه

ما هم رو میگرفتیم

دیگه به اخلاقش عادت کرده بودیم

ما هی التماس کنیم

اون هی ناز کنه

این دو روز دنیارو به اخم گذروند

می بینی تورو خدا با خودش چه کرد؟

من هر موقع میخوام قهر کنم

یاداون می افتم

که زندگی سخت دنیارو

به خودش سخت تر کرد

ولی هنوزم دلم برای اخماش تنگ میشه

کاش بازم بود

و قهر میکرد....

بهار امد

بهار راه خانه دلم می پیمود

ا


از آسمان می بارید

ستاره های نورانی

که نام تو را زمزمه می کردند

ببین دستهایم 

بوی گلهای عشق را می دهد

اسمان بلند بهار من

بازهم ببار

گلهای خانه ام

آسمانی نیست