رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

بهار و بانوان زیبا



بعد از زمستون و عید

که همش به شادی و بازی می گذشت

موقع پر کردن یخچال بود

که همسایه ها

دور هم می نشستنو

هی باقالی پاک می کردن

هی سبزی پاک می کردن

با هم خورد می کردن

با هم سرخ می کردن

میزاشن فریزر

و اصلا برای ما مهم نبود که چقدر

زحمت می کشن

مهم این بود که یه سره گل میگفتن و گل میشنفتن

از خنده روده بر میشدن

چای دم میکردن و با دستهای

سبز شده از خورد کردن سبزی ها

قند میزاشتن دهنشون

و باز هم

به هم میخندیدن

و ما هم توی باغ

 که یه لاک پشت بزرگ توش چرخ میزد

سوار بر لاک پشت بینوا

از این سر باغ میرفتیم

اون سرباغ و بر می گشتیم

راستی

دیدی در باغ بزرگ رو گل گرفتن؟

دیگه حتی نمیشه واردش شد

گویا دیگه از همه خاطراتمون جدا شد

خیلی ناراحت شدم

دلیلش برام مهم نیست

فقط اینکه

انگار خاطراتم داره توی زمین باغ می پوسه

خیلی دلتنگم

فروزان

حال منو می فهمی؟؟؟؟

اخم وقهر



ننه هر وقت میرفتیم جایی

وقتی بر می گشتیم اخلاقش عوض می شد

انگار مارو نمی شناخت

یه جورایی به نبودنمون عادت می کرد

باید خودمونو بهش معرفی می کردیم

اون روزم از سفر اومده بودیم

با کلی سوغاتی

خندان گفتیم :سلام

با تغیر گفت: علیک

گفتیم :چی شده؟

گفت:هیچی براتون بزنم برقصم...

گفتیم : نه

ما هم رو میگرفتیم

دیگه به اخلاقش عادت کرده بودیم

ما هی التماس کنیم

اون هی ناز کنه

این دو روز دنیارو به اخم گذروند

می بینی تورو خدا با خودش چه کرد؟

من هر موقع میخوام قهر کنم

یاداون می افتم

که زندگی سخت دنیارو

به خودش سخت تر کرد

ولی هنوزم دلم برای اخماش تنگ میشه

کاش بازم بود

و قهر میکرد....

بهار امد

بهار راه خانه دلم می پیمود

ا


از آسمان می بارید

ستاره های نورانی

که نام تو را زمزمه می کردند

ببین دستهایم 

بوی گلهای عشق را می دهد

اسمان بلند بهار من

بازهم ببار

گلهای خانه ام

آسمانی نیست

میخوام پز بدم!!!!




فروزان

بیا ببین چه خونه ای دارم

همه جاش تمیز

دسته گل شده 

اصلا دلم میخواد توی خونه راه برم

هی اینور و اونورو گردگیری کنم

خیلی کیف میده

خب به موقع برنده نشدم

ولی خب به موقع تموم شد

فردا چهار شنبه سوری

خونه تمیز

سبزی پلوماهی

با یه عالمه فشفشه 

و بمبای تزیینی 

چه کیفی میده

خب الان دیگه قاشق زنی نداریم

روزگاره دیگه

عیب نداره میزنیم میرقصیم

راستی فروزان 

برنده شدی

یا باختی

البته توهمیشه میباختی

چون وسط کار خونه 

با آهنگای شاد میرقصیدی 

از کارت عقب می موندی

ببینم بازم رقصیدی

و کارات موندبرای شب عید

باشه 

خب خوش باشی عسلم

نون خامه ای!!!




یادته دانشجو بودیم

همیشه وقتی از در دانشگاه بیرون می اومدیم 

می رفتیم اون قنادی سرخیابان خردمند

یه نون خامه ای میخریدیم به چه بزرگی!!!

همیشه وقتی تااتوبوسهای ولیعصر برسیم 

تو صورتت شده بود خامه خالی

مقنعه تو جمع می کردی که کسی نفهمه چه گندی زدی

ولی من هیچ جای لباسم خامه ای نبود

با تعجب می گفتی

تو چطوری میخوری که هیچ جات کثیف نمیشه

منم می گفتم 

اگه یه ذره دقت کنی که من چجوری میخورم

یاد میگیری

ولی بازم دوست دارم که برگردیم 

نون خامه ای بخریم و تا ولیعصر قدم زنان بریم

و تو همه لباساتو کثیف کنی

باور کن همه شو واست میشورم

فقط یه بار دیگه بشه بریم ولیعصر و ازخنده روده بر بشیم

راستش نمیدونم چرا توی اون وضعیت 

همه دلشون میخواست بهت شماره بدن

یادته می چسبید به دستتو و نمیتونستی بزاری توی کیفت

من که از خنده ولو می شدم

یادش به خیر عزیزم

بازم یاد صفات افتادم جیگر من !!!