بعد از زمستون و عید
که همش به شادی و بازی می گذشت
موقع پر کردن یخچال بود
که همسایه ها
دور هم می نشستنو
هی باقالی پاک می کردن
هی سبزی پاک می کردن
با هم خورد می کردن
با هم سرخ می کردن
و اصلا برای ما مهم نبود که چقدر
زحمت می کشن
مهم این بود که یه سره گل میگفتن و گل میشنفتن
از خنده روده بر میشدن
چای دم میکردن و با دستهای
سبز شده از خورد کردن سبزی ها
قند میزاشتن دهنشون
و باز هم
به هم میخندیدن
و ما هم توی باغ
که یه لاک پشت بزرگ توش چرخ میزد
سوار بر لاک پشت بینوا
از این سر باغ میرفتیم
اون سرباغ و بر می گشتیم
راستی
دیدی در باغ بزرگ رو گل گرفتن؟
دیگه حتی نمیشه واردش شد
گویا دیگه از همه خاطراتمون جدا شد
خیلی ناراحت شدم
دلیلش برام مهم نیست
فقط اینکه
انگار خاطراتم داره توی زمین باغ می پوسه
خیلی دلتنگم
فروزان
حال منو می فهمی؟؟؟؟
سلام فروزان جان
خاطرات هیچگاه فراموش نمی شوند
وفاصله ها هم هیچگاه حریف خاطره ها نمی شن
افسانه عزیزم
محصور خاطرات
روزها را شب می کنم
و شبهارا خواب می کنم
میدونی
اگه یادم بره کی هستم
دنیام تموم شده
نشخوار خاطرات برایم مثل زندگی است
jaleb m3 hamishe
مرسی گلم
بیشتر از همیشه
سلام عزیز دل
وقتی از کسی که حالش خوب نیست میپرسین حالت خوبه؟!
وقتی میگه خوبم زیاد تو چشاش نگاه نکنین
نذارین شرمنده بشه
نذارین بفهمه فهمیدید داره دروغ میگه
سلام فروزان جان

عاشق آهنگ وبتم
صدایت را فریادنکن اینجا همه دلها سنگ است کسی نمی شنودفریادت را....
مرسی فدات بشم
منم خودم عاشقشم
خیلی خانومی به خدا
هر موقع اینجا بیای قدم روی چشمم گذاشتی
سلام فروزان جان
تنهایی را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگریست .
وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد .
مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم !
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد
عزیز شیرینم
چیزی برای نوشتن ندارم
حتی حرفی برای گفتن
کلمه از ذهنم سر می خورد میرود
معلوم نیست کجا؟
دعا کن
مریضی کلامم خوب شود
بیایم با یک نوشته قشنگ
که لذت ببری
سلام
آره من یادمه چه جمعیت خوشحالی بودن
اون روزا دغدغه های زن ها شوهر و بچه بود
چقدر زنها عوض شدن
همه چی اماده هست
و دیگه دنیا اونقدرم لذت بخش نیست