رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

ماهی شب عید

 

 

 

 

 

 

 

 

ناز پری خواب دیده بود  

خواب یک تنگ بلور

با دوتا ماهی قرمز وقشنگ

 دمشون حنایی بود

 پولکاشون سرخ بود مث انار

 چقده خوشگل بودن

 از مامان خواست تا براش ماهی بخره

بزاره تو تنگ و بهشون هی نیگا کنه

 عید که شد ماهیا می رقصیدن تو تنگ و دمشونو می رقصوندن

 این ماهیا رو ناز پری خیلی دوست داشت

 مامانش آبشونو عوض می کرد

نازپری باهاشون حرف می زد

 تا اینکه بابا قصه ماهی سیاه کوچو لو رو براش تعریف کرد

حالا نازپری دلش برای مامان ماهی سیاه کوچولو هم خیلی می سوخت