رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

ترس

 

 

 

 

 

 

 

یادته فروزان داشتیم لبه پله نقاشی می کشیدیم که یهو

صدای دعوا توی ساختمون پیچید

بعدش ثریا خانوم خودشو

از پنجره طبقه دوم پرت کرد پایین

پاش شکست

و داد میزد: کمک...

و توی همون لحظه

فاطمه فضول درو باز کرد و

بردتش توی خونه

تا شوهرش بیاد پایین

لکه های خونم پاک کردن

و آقا مهدی چاقو به دست

به طرف تو اومد وگفت

ثریا کجا رفت؟

گفتی: نمی دونم

با چاقو بهت اشاره کرد

که ما دوتایی زدیم زیر گریه

صدای گریمون توی ساختمون پیچید

همسایه ها اومدن بیرون

و توگفتی: آقا مهدی میخواست ما رو بکشه!

همه با آقا مهدی دعوا کردن و مامانامون اومدن بیرون  

مارو بردن خونه و بابای تواز آقا مهدی شکایت کرد...

یادته چقدر ترسیده بودیم؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
فروزان شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ب.ظ

آره یادمه نازپری
تو چه خوب همه چی یادته
خب از اون پسره هم بنویس
شقایق
باشه
مرسی که این قدر خوب می نویسی

راد """"""" فروغ لایزال"""""" شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ http://parever.persianblog.ir

همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق
چهره ی آبیت پیدا نیست

و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون

آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست

غبار تیره ی تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه
بر ارغوان

آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست



سکوت من

تورا به حرف خواهد آورد

باور کن

و تورا در انتهای جاده سرد زمان

به تفکری دیگر

فراخواهد خواند

پس از کنارم

با سکوت مگذر



یا علی مدد

خوش آمدی
من ناز پریم
خیلی خوشحال شدم

دلارام دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.1378delaram.blogfa.com

” سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “


چـه جمـلـه ای !


پــــُر از کـلیـشه …


پـــُـر از تـهـوع …


جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :


” ســرد اسـت “…


یـخ نمـی کنـی …


حـس نـمی کنـی …


کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه


چـه سرمایـی را گـذرانـدم
وبت خیلی قشنگه
به منم سر بزن

تفاوت فاحشی است بین کلامی که از سر درد و غصه نوشته شود
و کلامی که از سر ردیف قافیه و گرمای اتاق و شکم سیری نوشته شود
موافقم
من سرمای سرد بودنتو حس کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد