رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

دعوت





نمیدونم چرا حالاکه از کبری خانوم حرف زدم

همین چند روز پیش هم خودشو دیدم

خیلی پیر نشده بود

هنوز هم اثار رشادت را در اندامش داشت

سینه سپر

شونه پهن

و خرخر صدا

ولی هنوز هم خوشگل بود

 وخب پیر شده بود دیگه

خیلی بوسیدمش 

یاد اون همه دعوا افتادم

 اون همه کتک کاری

ولی خب 

اونم صفایی داشت

گفتم کبری خانوم نمیای چهارشنبه سوری محله ما؟

گفت نمیدونم ... دست من که نیست

اگه بشه میایم

ببین چه شود اگه اونا هم بیان ....

خونه تکونی





شب عید شده بود

یعنی اسفند ماه بود

مامانامون با هم خونه تکونی می کردن

راستش مسابقه میزاشتن

امروز هر کی بیشتر کار کرده بود برنده بود

ماهم اون بین, زیر دست وپاشون ولو بودیم

خیلی کیف میداد وقتی 

مامانامون خسته بعد از کار روزانه

با هم غذا میخریدن

از ما میپرسیدن چی میخواین

ماهم همیشه کوبیده سفارش میدادیم

راستش نمی دونستیم

از همشون ارزونتره

ولی دوستش داشتیم

وااااااااااای که چقدر خوش می گذشت

قرار بود تا 20 اسفند خونه تکونی تموم بشه 

تا با هم بریم خرید عید

وای فروزان هنوزم اون تنگهای ماهی یادمه

اون لباسهای چیندار

اون کفشهای براق و قشنگ پشت ویترین

اون همه شلوغی و هیاهوی مردم که به هم تنه می زدن

هنوزم دلم میخواد بچه باشم

هنوزم دلم واسه شیرینی پنجره ای های مامانت تنگ میشه

راستش بوی بهار پیچیده 

توحسش نمیکنی؟

راستی خونه تکونی کردی 

خونه تو

دلتو

و خودتو برای بهار اماده کردی 

عزیزم 

میای با هم مسابقه بدیم

ببینیم کی برنده میشه

من که برنده ام از حالا 

ببین که کی گفتم

عشق واقعی


اون روزها همش راجع به پری دریایی حرف میزدی

همش می گفتی 

پری دریایی چه شکلیه

واقعا هست

یعنی من میتونم یه روز پری دریایی بشم

خب مگه اون ارزو نکرد که ادم بشه 

من ارزو می کنم 

که پری دریایی بشم

چرا نمیشه

چرا من نمیتونم یه پری دریایی بشم

خلاصه خیلی دوندگی کردیم

از این پرسیدیم

از اون پرسیدیم

خلاصه یه روز شقایق از مادرش پرسیده بود

که میشه فروزان پری دریایی بشه

مادر شقایق گفته بود

هر ادمی عاشق بشه

پری دریایی میشه

اگه عشقش واقعی باشه

فروزان 

پری دریایی شدی؟

به دریا رفتی؟

توی قصر قصه ها 

عشق واقعی رو پیدا کردی؟

یا نه

خیلی دوست دارم بدونم...

تو رو خدا...


HAPPY VALENTINE DAY


سلام فروزان
ولنتاین شده
روزعشق
یادته ما هر روز خدا عاشق بودیم
نامه های عاشقانه رد وبدل می کردیم
و همیشه هم نامه هامون 
پر از قلب و تیر و لب واینا بود
برای رسوندن نامه هامون 
چه فعالیتی می کردیم
امکانات نداشتیم که
ولی بازم کارمونو می کردیم
یادته شقایق 
نامه هاتوکه می خوند 
از خنده غش میکرد
ولو می شدروی زمین
بعدش یه ماچ برات میفرستاد
واقعا چه روزگاری داشتیم
دلم میخواد 
بغلت کنم
ماچت کنم
بعدش یه دور بچرخونمت دور زمین 
و خودمو برات فدا کنم
ولی خب همینم خوبه
میتونی تصور کنی جیگر
قربون عزیزیت
که کم نمیشه
ولنتاینت مبارک
خانه قلبت برای همیشه پر از عشق باد
 

التماس


سلام عزیزم

دلم تنگ دیدارت شده

نمیخوای یه وقت بزاری همو ببینیم؟

نمیشه که

مردم از ندیدنت

چند ساله نیستی

کی میای

داغ گذشته هارو تازه کنیم

کی میای 

دل تنگمو 

شاد کنی

خب

 منم دوستت دارم آخه ,

بیا دیگه 

ببین نزدیک عیده

نمیخوای 

دل کدر منو 

روشن کنی

از خاک پاکش کنی

بیا که دلتنگتم

خیلی 

دیگه طاقتم تموم شده

هر کاری دوست داری بکن

فقط بیا..

***********************

برفهای سینه ام را آب کن

در میان سینه ام  تالاب کن

باز هم من را ببر تا اوج ماه

از فلک خواست مرا , در خواست کن