رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

رویاهای نازپری

طفیل هستی عشقندآدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

قصه عشق تو

 

 

 

 

 میخوام برات از عشقت بگم

همون پسر لاغر و مردنی که همسایمون بود

خیلی هم تو بهش کمک می کردی

تا از دیگرون کتک نخوره

قهرمانش بودی

ولی اون هیچ وقت بهت نیگا هم نمیکرد

یادته همین که سرو کله اش پیدا می شد

هر کاری داشتی ول می کردی

می رفتی سراغش

و اون چقدر برات ناز می کرد

بارها خواستم بهت بگم اینقدر لی لی به لالاش نذار

ولی از اون همه هیجان و علاقه تو دلم می سوخت

آه فروزان

تو چقدر با محبت بودی

حتی

اون که خودش دوستت داشت 

اینو می دونست

ولی یواشکی توی نامه نوشت و به من داد

تا به دستت برسونم

فروزان

یادته چقدر بالا و پایین پریدی

چقدر خوشحال شدی

از اون محل رفتن

بعد از شما

چند وقت پیش دیدمش

گویا تو تنها عشق زندگیش بودی

چون با وجود زندگی و بچه

وقتی منو دید

سراغ تورو گرفت

منم گفتم

با هم مکاتبه داریم

و اون گفت سلام برسون

سلامشو رسوندم

تو چی میگی؟؟

هنوزم بهش فکر می کنی

یا یادت رفته ...

اولین قهر

 

 فروزان عزیزم

دور از منی

نیستی؟؟؟

ومن هنوز نشخوار می کنم کودکی را باتو...

یادته عزیزم

ارتحال خمینی  بود

مدرسه ها رو تازه باز کرده بودن

موقع امتحانا بود

من وتو دست در دست هم داشتیم میومدیم

که یهو چند تا پسر دبیر ستانی اومدن تورو بوسیدن

تو هیچی نگفتی

راستش شوکه شده بودی

وقتی فرار کردن

من دنبالشون کردم

تو داشتی لبخند میزدی

گفتم چرا بهشون هیچش نگفتی؟

نگام کردی

گفتم : مثل اینکه خوشت اومد

گفتی : فکر کنم تو هم حسودیت شد 

یکماه با هم قهر بودیم

ما رو مامانامون آشتی دادن

یادته!!!

ناهید جنگلی

 

 

عروسی ناهید بود 

تو اومدی به من گفتی بیا  

برای آخرین بار با ناهید خداحافظی کنیم 

با همه بچه های ساختمون 

رفتیم پارکینگ 

صدا کردیم   

ناهید جنگلی هی هی...  

عروس شده هی هی... 

مبارکه هی هی...  

ناهید جنگلی... 

ناهید جنگلی ... 

یهو از توی خونه شون 

یه پارچ آب ریختن روی سرمون 

ما هم پا گذاشتیم به فرار 

چه شری بودی 

فروزان 

دلم برات شده یه ریزه؟؟؟ 

 کجایی؟؟؟ 

 

 

بزار برای دوستان گلم بگم که 

ناهید موهاشو شونه نمی کرد 

موهای بلند و پرپشتش  

مثل موهای یک جنگلی بود 

خودشم خوشگل بود 

ولی دست به صورتش نمی زد 

برای همین لقبش جنگلی بود 

ما هم روز عروسیش 

برای آخرین بار صداش کردیم تا خوشحال بشه 

طفلی ناهید!!!

کچل مو فرفری

 

 

یادت میاد فروزان

پسرای سر خیابون

که همشون هم توی پارک مش ممد علی ولو بودن

رد ما رو می زدن

اول توی پارک همیشه ما رو نیگا می کردن

بعدشم سر کوچه هی متلک بارمون می کردن

من و تو هم اصلا نمی فهمیدیم چی میگن

اصلا محلشون نمیدادیم

بیشتر حرصشون می گرفت

یه روز که داشتیم میومدیم

دیدیم یکی با موهای بلند تا کمرش

روی دیوار پارک راه میره

اون موقع هنوز دیوار پارکو خراب نکرده بودن

خلاصه دونفر نخاله اومدن جلو

من و تو هم داشتیم با دقت نیگاشون می کردیم

تو دلشون قند آب می شد که داشتیم نیگاشون می کردیم

یهویی اون که موهای بلند داشت

دست برد کلاه گیسشو برداشت

زیرش سر کچلش تو نور آفتاب برق می زد

من وتو از خنده داشتیم منفجر می شدیم

ولی باز هم به زور خودمون رو کنترل کردیم

رفتیم توی کوچه خندیدیم

که دیدیم یهو سر کوچه وایسادن

اون کچله گفت:

خوشت اومد؟

بختت رو میدی به مصطفی؟

تو هم با تشر گفتی:

بلا به دور!!

چقدر ضایع شدن

ولی بازم دست بردار نبودن

امسال همشون رو دیدم

زن وبچه دار

خیلی مردانه

نیگام کرد

رومو کردم اونور...

جات خالی بود عزیزم!!!

چهارشنبه سوری

 

 

 

میدونی فروزان

همیشه دلم میخواست جای تو بودم

چند تا خواهر وبرادر داشتی

و همشون عاشق تو بودن

هر چی می خواستن به تو می گفتن

هر جا می رفتن با تو می رفتن

ولی من یکی یه دونه بودم

تنها بودم ولی همیشه خونه شما ولو بودم

چهار شنبه سوری بود

همه بچه هارو بردی حیاط

از خرابه خار و چوب جمع کردین

با کمک پسرای محل

آتیش بزرگی درست کردین

هیشکی نمی تونست از روش بپره

.... 

هرموقع هم میخواستیم بپریم

رضا دوقلو بهمون میگفت:

عروس قشنگش خوبه

مست وملنگش خوبه

ماهم پاهامون پیچ میخورد تو هم

.....

منم داشتم بهتون توی درست کردن دارت کمک می کردم

هر موادی که من آماده میکردم می چسید

عصبانی شدی

این دیگه چیه ناز پری؟

گفتم چوب کبریت خودتونه!

خلاصه پول دادی تا کبریت تازه بخریم

همین که با کمال موفقیت تونستم دارت آماده کنم

یهو پهلوی پای مهندس وهاب ترکید

از جا پرید و گفت :نازپری این چه کاریه؟

من خجالت کشیدم 

موقع قاشق زنی

چادر بزرگ مامانت برای جفتمون زیاد بود

روی سرمون کشیدیم

همسایه ها همینطور نقل ونبات می ریختن تو کاسه هامون

رضا دوقلو کمکمون کرد تا چادر رو روی سرمون نگه داریم

باورمون نمیشد که ظرفهای ما پر شده بود

به رضا باج دادیم  

 

 

 

رفتیم خونه

سبزی پلو ماهی مامانت مستم میکرد

مامانم صدام کرد

ولی به خواهش مامانت موندم

وای فروزان

عید دسته جمعی می چسبید

هیچ وقت یادم نمیره!!! 

ادامه مطلب ...